سختیهای زندگی

زندگی با سختیهای زیادی همراه است یه روز یکی از دوستانم تعریف میکرد که یه شب خوابش سنگین میشه تخت میشکنه بعد از خواب میپره دستش میشکنه فرداش از مرحله پرت میشه پاش هم میشکنه و به دلیل هزینه بالای بیمارستان میزنه به سرش و سرش هم میشکنه فرداش جلو دوست دخترش سوتی میده بعد خودشو میزنه به اون راه گم میشه و کلی اعصابش خورد میشه با خاک انداز جمعش میکنه به خاطر همین کارش دوست دخترش ولش میکنه و از ناراحتی میره جلو پمپ بنزین سیگار میکشه یکی میگه اقا جلو پمپ بنزین سیگار نکش میگه اهه من جلو بابامم سیگار میکشم بعد میاد بره خونه میخوره به دیوار میگه ببخشید فرداش دوباره میخوره به دیوار میگه نه دیگه ایندفعه وایسیم پلیس بیاد فرداش میره تظاهرات روز قدس میبینه شلوغه بر میگرده بعد همون شب از خستگی میره رو پشت بوم میخوابه سردش میشه در پشت بوم رو میبنده . بعد از جدایی از دوست دخترش تو اتوبوس عاشق یه دختر دیگه میشه بعد پیاده میشه نمره اتوبوس رو بر میداره بعد از ظهرش برای هوا خوری میره بیرون و لب جدول میشینه و وظیفه خودش میبینه که جدول رو حل کنه که ناگهان میوفته تو جوب و در جریان اب قرار میگیره که به دلیل قرار گرفتن در جریانهای سیاسی دستگیرش مکنن و بعد از اینهمه اتفاق روز دادگاه بی هوا از بازداشتگاه میاد بیرون خفه میشه و در اخر قاضی از سرباز میپرسه اسم متهم فوت شده چی بود ؟ سرباز میگه غضنفر ترک زاده قربان!

۲۴ ساعت زندگی ایرانی

¤ساعت ۸  صبح:درگیری در خیابان، ترافیک سنگین، مچاله شدن اعصاب.
¤ساعت ۹  صبح:خمیازه کشیدن در اتاق کار اداره .
¤ساعت ۱۰ صبح:دعوا در شورای شهر و مجلس.
¤ساعت ۱۱ صبح:دریافت احضاریه برای حضور در دادگاه .
¤ساعت ۱۲ ظهر:انتشار روزنامه کیهان، آبرو ریزی های شهروندان .
¤ساعت ۱ بعد از ظهر:ناهار، نماز و غیبت.                                       
¤ساعت ۲ بعد از ظهر:شنیدن اخبار فجایع از صدا و سیما.
¤ساعت ۳ بعد از ظهر:جلسه مطبوعاتی جبهه مشارکت، تهدید به خروج از حاکمیت.
¤ساعت ۴ بعد از ظهر:پایان وقت اداری، همه از هشت ساعت بیکاری خسته اند.
¤ساعت ۵ بعد از ظهر:آغاز ترافیک سنگین در شهر، لند کروزها به خیابان می آیند. 
¤ساعت ۶ بعد از ظهر:مردم به سینما می روند تا فیلم های عشقی ـ سیاسی نگاه کنند.
¤ساعت ۷ بعد از ظهر:اوج ترافیک در بزرگراه، فحش خواهر و مادر رانندگان محترم به همدیگر.
¤ساعت ۸ بعد از ظهر:اوپدیس بازی توسط جوانان محترم در خیابان جردن، بانوان محترم در خیابان ها منتظر هستند.
¤ساعت ۹   شب:مروری بر اخبار فجایع روزانه از صدا و سیما.
¤ساعت ۱۰ شب:پخش اعترافات و افشاگری، مجادله و مناظره.
¤ساعت ۱۱ شب:تماشای فیلم سینمایی از ماهواره، کارمندان می خوابند.
¤ساعت ۱۲ شب:هجوم به اینترنت ، جوانان چت می کنند.
¤ساعت ۱نیمه شب:ترافیک در بزرگراه کمی سبک می شود.
¤ساعت ۲نیمه شب:ترافیک در چت روم های ایرانی.
¤ساعت ۳نیمه شب:خمیازه پشت کامپیوتر ، جوانان می خوابند.
¤ساعت ۴نیمه شب:صدای ریختن آهن در خیابان برای خانه هایی که دائماْ در حال ساخت هستند.
¤ساعت ۵ صبح:خوشبختانه همه خوابیده اند.
¤ساعت ۶ صبح:ماهوارها برنامه کودک را شروع کرده اند، جیش ، بوس ، لالا، آخرین مشتریان تهاجم فرهنگی می خوابند.
¤ساعت ۷ صبح:مستکبران می روند که بخوابند، مستضعفان بیدار می شوند.

خواهرم مکن این کار را !

خواهرم در کوچه آرایش مکن!
از جوانان سلب آسایش مکن

گیسوان از روسری بیرون مریز
بر مسیر دیدگان افسون مریز

خواهرم دیگر تو کودک نیستی
فاش می گویم عروسک نیستی

خواهرم ، این لباس تنگ چیست؟
پوشش چسبان رنگارنگ چیست؟

خواهرم اینقدر طنازی نکن!
با امور شرع لجبازی نکن

در امور خویش سرگردان مشو
لایق چشمان نامردان مشو

خواهرم ، پاچه ت چرا اینقد شده؟
راست راستی، این تریپت بد شده !

خواهرم ، این خط چشم، ایرانی است؟
امتدادش یک کمی طولانی است!

خواهرم گیرم که مو بر می زنی،
مو ی پا و دستها را میکنی ،

زیر ابروی تو ای خواهر ! کجاست؟
زیر ابروی تو ، رکن دین ماست!

خواهرم ، تاتوی ابرو میکنی؟
ابرو هشتی ، شینیون مو میکنی؟

خواهرم ، مو را چرا مش می کنی؟
توی مویت هی چرا کش میکنی؟

خواهرم ، رنگ برنزه ، رنگ توست؟
این دو چشمم ، یک دو ساعت ، منگ توست !

خواهرم من دیده ام چت میکنی
توی چت ، جلب محبت میکنی!

این دماغ سر بالا ، از بهر کیست ؟
بهتر از من ، از برایت ، مرد نیست!

خواهرم ، این ریش و پشمم ، مهر تو !
برده از من ، دین و دل ، این چهر تو !

جون من، صیغه میشی ، با مهر کم ؟
گر بخواهی ، کل ریشم می زنم!!!

ازدواج ، از سنت پیغمبر است
هر که این سنت نیابد ، بس خر است !